Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (6978 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Diensthund
{m}
U
سگ پلیس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Polizei
{f}
U
پلیس
Die Polizei hat ihn bereits seit Jahren im Visier.
U
چندها سال است که او توجه پلیس را به خود جلب کرده است.
Ich habe sie davon abgebracht, zu Polizei zu gehen.
U
من او
[زن]
را منصرف کردم به
[اداره]
پلیس برود.
Schwerpunktkontrolle
{f}
[der Polizei]
U
محل بازرسی
[نقطه مقابله]
وسایل نقلیه
[پلیس]
scharfes Vorgehen
U
بازرسی
[ مقابله]
کردن
[مثال پلیس]
Aktion scharf
{f}
[gegen Jemanden]
U
بازرسی
[مقابله]
کسی
[پلیس]
auf der Flucht
[vor der Polizei]
sein
U
در فرار
[از پلیس]
بودن
Die Polizei war angewiesen, notfalls zu schießen.
U
پلیس فرمان داشت که در حال لزوم تیراندازی کند.
Zugriff
{m}
[Losschlagen bei einem Polizeieinsatz]
U
ورود ناگهانی پلیس
[هجوم پلیس]
Daraufhin erfolgte der Zugriff.
U
آن موقع بود که پلیس هجوم آورد.
Der Zugriff erfolgte gleichzeitig in ganz Europa.
U
ماموران پلیس در یک زمان به محل ها
[منازل]
در سراسر اروپا حمله کردند.
Kurz vor dem Zugriff der Polizei gelang ihnen die Flucht.
U
چند دقیقه قبل از اینکه پلیس هجوم بیاورد آنها موفق شدند فرار بکنند.
sich polizeilich anmelden
[Umzug]
U
نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن
[نقل منزل]
sich polizeilich melden
U
نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن
sich polizeilich melden
[wegen eines Delikts]
U
خود را به پلیس معرفی کردن
[بخاطر خلافی]
einen Notruf tätigen
U
تلفن اضطراری کردن
[به پلیس یا آتش نشانی]
Begleittrupp
{m}
U
دسته افراد پلیس
fahnden
[nach]
[Jemandem]
U
[به]
دنبال
[کسی]
گشتن
[ برای مثال پلیس]
Wer das Gelände unbefugt betritt, muss mit einer polizeilichen Anzeige rechnen.
U
هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
Jemanden wegen Ruhestörung
[bei der Polizei]
anzeigen
U
از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن
[به پلیس]
شکایت کردن
Grenzschutz
{m}
U
پلیس مرزبانی
Grenzpolizei
{f}
U
پلیس مرزبانی
Grenzwache
{f}
U
پلیس مرزبانی
Polizeimarke
{f}
U
مدال پلیس
Bulle
{m}
U
پلیس
[اصطلاح روزمره]
Schandi
{m}
U
پلیس
[اصطلاح روزمره]
[در اتریش]
Butz
{m}
U
پلیس
[اصطلاح روزمره]
[در اتریش]
Kiberer
{m}
U
پلیس
[اصطلاح روزمره]
[در اتریش]
Tschugger
{m}
U
پلیس
[اصطلاح تحقیر آمیز]
[در سوئیس]
Bulle
{m}
U
پلیس
[اغلب تحقیر آمیز]
[اصطلاح عامیانه]
Dienstbezirk
{m}
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Polizeirevier
{n}
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Revier
{n}
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Großaufgebot
{n}
U
تعداد زیادی
[از افراد پلیس و یا غیره]
Die Polizei ist mit einem Großaufgebot vertreten.
U
نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
Bereitschaftspolizei
{f}
U
پلیس گشت
Abmeldung
{f}
U
لغو اقامت
[نزد پلیس]
Bulle
{m}
U
پلیس
[تحقیر]
Detektivin
{f}
U
پلیس مخفی
[زن]
Frischgefangener
{m}
[besonders Polizei, Militär]
U
تازه کار
[بویژه در پلیس یا ارتش ]
[اصطلاح شوخی]
Bahnpolizei
{f}
U
پلیس راه آهن
Detektiv
{m}
U
پلیس مخفی
Großrazzia
{f}
U
حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
Razzia
{f}
U
ورود ناگهانی پلیس
Razzia
{f}
U
حمله ناگهانی پلیس
Polizeirazzia
{f}
U
ورود ناگهانی پلیس
Polizeirazzia
{f}
U
حمله ناگهانی پلیس
Bei der Razzia wurden mehr als 1.000 CDs mit Raubkopien sichergestellt.
U
بیش از ۱۰۰۰ سی دی بدون اجازه ناشر چاپ شده در حمله پلیس ضبط و توقیف شد.
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
2
دنبال پلیس میگردن
2
دنبال پلیس میگردن
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com
